-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:39
آخر آتش زد دل دیوانه را سوخت بی پروا پر پروانه را عشق من از من گذشتی خوش گذر بعد از این حتی تو اسمم را مبر خاطراتم را تو بیرون کن ز سر دیشب از کف رفت فردا را نگر آخر این یکبار از من شنو پند بر منو بر روزگارم دل مبند چه سود عشق دیرین گسسته تار و پود گر چه آب رفته باز آید به رود ماهی بیچاره اما مرده بود بعد از این هم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:33
در غروب رفتن تو لحظه هایم را شکستم زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم بی تو تنها گریه کردم تو شبهای بی ستاره انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره پشت شیشه روز و شبها دل به بارون می سپارم من برای با تو بودن لحظه ها رو کم میارم انتظار با تو بودن منو از پا در میاره ترس از این دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:26
در غروب رفتن تو لحظه هایم را شکستم زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم بی تو تنها گریه کردم تو شبهای بی ستاره انتظارت رو کشیدم تا که بر گردی دوباره پشت شیشه روز و شبها دل به بارون میسپارم من برای با تو بودن لحظه ها رو کم میارم انتظار با تو بودن منو از پا در میاره
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:23
من به یک رنگی خود می نگرم و به این که نفس عشق چه حالی دارد و به اینکه تو جرا با همه شوق مرا میخوانی و به یک قهر مرا میرانی من به یک رنگی این آینه ها مشکوکم که مرا با همه سادگی چون کلاغی پر از گمراهی ،چو مترسک پر از ویرانی مسل هیچ مرا نمایان کردی گر نبودی اینجا ، گر دلت با من ساده و یکرنگ نبود بی گمان غصه مرا می دزدید...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:15
زندگی ام برای تولدت کوچه ی خوشبختی را اجاره میکنم و در حوض آرزو وضو میگیرم و سر سفره عشق نشسته و برایت دعا میکنم و تمام هستی ام که یک قلب عاشق و بی ریاست با تمام وجود تقدیمت میکنم بدان که چشم های گریان من منتظر آمدنت میماند به تکرار تمام دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:11
هر چند مال من نشدی اما ازت خیلی چیزا یاد گرفتم.. یاد گرفتم بخاطر کسیکه دوسش دارم باید دروغ بگم یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش دل شکستن غرورو نداره یاد گرفتم تو زندگیم وقتی فهمیدم یکی چقدر دوسم داره هر روز به هر بهانه ای دلشو بشکنم یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 15:04
کاشکی دیروز با همدیگه سوار قایق میشدیم دور از نگاه آدما هر دومون عاشق میشدیم کاشکی تو هوای عاشقی لیلی و مجنون میشدیم باد که تو دریا می وزید با هم پریشون میشدیم کاشکی میشد با همدیگه ،، با همدیگه دعا کنیم خدای آسمونارو به یک زبون صدا کنیم بگیم خدای مهربون ما رو از هم جدا نکن هرگز به عشق دیگری ما رو تو مبتلا نکن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1392 14:56
بیشتر از آنچه نصور کنی دوستت دارم ، بیشتر از انچه باور داری عاشق تو هستم ، بیشتر از هر عشقی به تو عاشقترم و بیشتر از هر دیوانه ای مجنون تو هستم عزیزم من محتاج تو هستم و بدون تو رندگی برای من مفهومی جز تاریکی و سیاهی ندارد دوستت دارم چونکه میدانم تو نیز مرا دوست میداری .دوستدارم چونکه مرا باور داری و مرا لایق آن قلب پر...
-
....
جمعه 28 تیرماه سال 1392 14:44
آه... . کاش زمانه این چنین خیانتکار نبود که مرا اینگونه شیفته ی تو نموده کاش تو را ندیده بودم عاشق خنده های تو ،حرف زدنت، خوبیهات نشده بودم تو با کمان ابروهایت تیررا هدف گرفتی بسوی قلب یک عاشق ،یک عاشقی که بی تو ، بی تو در آتش میسوزد باز هم به تو میگویم دوستت دارم
-
..
جمعه 28 تیرماه سال 1392 14:38
تو نمیدانی وقتی به این حقیقت یاس آور فکر میکنم که ستارگان ما در کهکشان سرنوشت آنقدر از هم دورند که هرگز با هم جفت نخواهند شد، چقدر در عمق خود فرو میروم ،رویای سبز من میدانم شکوفه های انتظار هرگز میوه نخواهند داد، اگر نهال حضورت را بادهای سهمگین جدایی به راحتی از سرنوشت من ربود ، خیالت چنان در ذهنم ریشه دوانده که هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 14:42
می خواهم اینگونه باشم میخواهم پرنده باشم و بر فراز خیال اسمان دلم پرواز کنم میخواهم مانند ماهی باشم و در دریای بیکران اندیشه غوطه ور شوم میخواهم مانند آهو باشم در سرزمین وسیع آرزوهایت بتازم میخواهم بهار باشم و با خود به هرجا سبزی و نشاط ببرم میخواهم کوه باشم و در برابر سختی ها و مشکلات ایستادگی کنم میخواهم مانند تیشه...
-
...
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 14:37
امشب افسانه هایم تماشایست میخواهم تو را به رویاهایم دعوت کنم تا در آن سکوت و تاریکی قصه غصه های سالهای رنج را برایت به تصویر بکشم کاش سیاهی شب ابدی بود و ستاره ها ماندنی! امشب فرشته های کوچک آرزوهایمان برایمان اسپند دود میکنند.امشب نمیخواهم کسی به کلبه ی رویاهایم بیاید تا با تو به افق دوری که در سالهای انتظار میدیم...
-
shekast
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 14:30
من از یک شکست عاشقانه می آیم بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن می گویند از صبح بنویس،از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت باران پنجره ی چشمانم را شسته است بی ستاره ام و زود با طعم مطهر پاییز که حضورش تنها معجزه ی لحظه های من ایت قیمت وفا شدن شاید گران...
-
m
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 14:17
او میگوید و میخندد بی آنکه بداند من گوش میکنم .گریه میکنم. گریه ام را ندید و حرف دلم را نشنید آتش زد و سوزاند بی آنکه بداند آتش برای شعله ور شدن عشق نیاز است و آنگه که آب نباشد خاکستر است خاکسترم را به باد بسپارید تا به او برساند! و به او بگوید:کسی که عاشقانه دوستش میداشت و به نامش سوگند میخوردحال... به او بگویید:آیا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 14:08
در تاریکی قلبم انتظار عبور کسی را می کشیدم که در جاده ی قلبم از آن هیچ عابری را نیافتم عبور کند .. سا لها نشستم و انتظار کشیدم و عابری را نیافتم تا اینکه در چشمان منتظرم تو را یافتم احساس قشنگی داشتم با خود تصمیم گرفتم تا یکی از این کلبه های تاریکی قلبم را در اختیارت بگذارم ولی نمیدانستم تو به این زودی این چراغ کلبه...
-
تنها
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 21:43
مثل همیشه آسمون رنگ گلای مریمه فقط یه قلب مهربون برای عاشقی کمه رو گونه ی گل تا ابد سرخیه رنگ شبنمه تا روز آخر بخدا تو قلب من پر از غمه دستتو تو دستای کی ببینمو باور کنم بزار برم یه جای دور داد از جدابب سر کنم یه روزی روزگاری بود دلی تو سینه میتپید دستای نیمه جون من به دستای تو میرسید . تو رو میخواستم بی کلک من از...
-
نفرین
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 21:32
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره آخر خط زندگی این نفسای آخره وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم وقتی با یه زخم زبون از اینو اون دلگیر میشم...این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم .. سکوت من نشونه ی رضایتم نیس میدونی گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی بگو که آخر...
-
m
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 15:11
صداقت تنها امتحانی است که در آن نمیتوان تقلب کرد پس صادقانه به یادتم.
-
دوست
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 14:56
زندگی تنها عبورنفس ها نیست تداعی لحظه هایست که به یاد دوست میگذرد
-
لعنت
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 13:37
کاش از اول میدونستم واسه من موندنی نیستی حرمتو شکستی رفتی هنوزم غریبه نیستی کاش از اول میدونستم که تو هم تنهام میزاری تو بودی بودو نبودم اما نه دوستم نداری الهی چشمهای سیات وفا از هیچکس نبینه نفرین و لعنتت کن "لیاقتت همینه"
-
ستاره جون
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 13:23
یه شب خوب تو آسمون یه ستاره چشمک زنون خندیدو گفت: کنارتم تا آخرش تا پای جون ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون اما زیاد طول نکشید عشق منو ستاره جون..ستاره رفت و با رفتنش منم شدم بی هم زبون حالا شبها به یاد اون چشم میدوزم به آسمون دلم میخواد داد بزنم این نبود قول و قرارمون...
-
غم
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 13:16
کلاس ادبیات معلم گفت:فعل رفت را صرف کن. رفتم...رفتی...رفت... ساکت میشوم و میخندم! ولی خنده ام تلخ میشود استاد داد میزند خب بعد ادامه بده و من میگویم: رفت...رفت...رفت... رفت و دلم شکست غم رو دلم نشست رفت و شادیم مرد شور از دلم برد رفت...رفت...رفت... و من میخندم و میگویم خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است کارم از گریه...
-
نمینویسم
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 13:07
نمی نویسم چون میدانم هیچگاه نوشته هایم را نمی خوانی حرف نمیزنم ... چون میدانم هیچگاه حرفهایم را نمیفهمی نگاهت نمیکنم چون تواصلا نگاهم را نمیبینی... صدایت نمیزنم زیرا اشکهای من برای تو بی فایده است فقط میخندم... چون تو در هر صورت میگویی من دیوانه ام....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 12:59
خیلی سخته بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخوادفراموشش کنی خیلی سخته که سالگرد آشناییت باعشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جزاونیکه فکرمیکنی بخاطرش زنده ای.. خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی بعد بفهمی دوست نداره.. خیلی سخته که همه چیزت رو...
-
شکست
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 12:48
امشب گریه میکنم. گریه میکنم برای تو برای خودم برای تمام اونایی که خواستند گریه کنن نتونستن براییشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو... و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وه تمام اون چیزی که خواستی و نبودم خواستمو بودی امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بنوز شکست نخوردم ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 12:48
امشب گریه میکنم. گریه میکنم برای تو برای خودم برای تمام اونایی که خواستند گریه کنن نتونستن براییشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو... و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وه تمام اون چیزی که خواستی و نبودم خواستمو بودی امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بنوز شکست نخوردم ...
-
خدایا
جمعه 3 آذرماه سال 1391 23:01
خدایا بخاطر تمام چیزهای که دادی ندادی دادی پس گرفتی ندادی بعدادادی ندادی بعدا میخوای بدی دادی بعدا میخوای پس بگیری داده بودی و پس گرفته بودی اگه بدی پس میگیری پس گرفتی دادی پس گرفتی بعدا میخوای بدی اگه میدادی پس میگرفتی نداده بودی فکر میکردیم دادی و پس گرفتی خلاصه خداجون سرتو درد نیارم بخاطر همه شکرت التماس دعا
-
عشق گمشده
جمعه 3 آذرماه سال 1391 22:58
اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی رفتی با قایق عشقت ب سوی روشنی و فردا منو دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا
-
غروب غمهایم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 22:55
برای تو مینویسم فقط برای تو چرا که فقط تو این حرفها را میشنوی و پذیرایش هستی تو که در موسم بهار قبل از نسترن ها میشکفتی عزیزم آنچه در اندیشه ام اگر برایت بنگارم کتابی میشود و آنچه در دل دارم اینست که دوستتدارم
-
تقدیم ب یگانه بوستان قلبم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 22:51
عشق تو برایم زیباتر ازهر زیبایی و باشکوه تر از هر منظره دل انگیزی میباشد تودنیای ناشناخته ای هستی که فقط من آنرا کشت کرده ام ب اندازه همه ی دنیا دوستتدارم و به میزان همه ی ستایشگران تو را میستایم اگر در راه عشق وجودم را به هزاران قطعه تبدیل کند ذره ذره ی وجودم فریاد این جمله را زمزمه خواهند کرد که دوستت دارم:-)