آخر آتش زد دل دیوانه را سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر بعد از این حتی تو اسمم را مبر
خاطراتم را تو بیرون کن ز سر دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یکبار از من شنو پند بر منو بر روزگارم دل مبند
چه سود عشق دیرین گسسته تار و پود گر چه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر چه کس هست باش با او یاد تو مال من است